به سراغ من اگر می آیید

نرم و آهسته بیایید

مبادا که ترک بردارد

چینی نازک

تنهایی

من ...





                                                                            

(سیاه چشم)





سلام دوستان این اولین مثنوی که گفتم امیدوارم که اگه مشکل داشت منو ببخشید و خیلی

دوست دارم که نظرتون رو در مورد این مثنوی بدونم . خدا نگهدار



زن بود و دو تا چشم سیاهش اما

در عمق نگـــــاه من که راهش اما

کی بود؟!دو تاچشم سیاهش هم رفت

در رد ستــــارگان نگاهش هم رفت

امروز دوتاچشم سیاهش می خوام

فردا که صداو آن نگاهش می خوام

صد بار دعـــا میکنم این بار که زن

از دست بلوریــن خودش در دامن

گلهای شقایق و گل یاس و سپید

گل چید ٬برای من ولی یاس نچید

من منتظرم ٬ دوبــاره زن می آید

خندان و رها به سوی من می آید

من منتظرم درون یک بــاغ سپید

زیبا تر از این که هیچ زن هیچ ندید

من آمــده ام تا که غلامت بشوم

یک عمر فدای آن سلامت بشوم

چشمام همیشه در نگاهت تر بود

دستات همیشه در جدایی سر بود

دردی ست برای من که تو ناز کنی

از کنج لبم دوبــــــاره پـــــرواز کنی

یک نقطه ی کوچک که نمی دانم کیست

این بــــار دو چشم منتظر باز گریست

او رفت و منـــــم هنوز اینجا تنهـــام

او رفته ولی هنوز خیسه چشمام

او رفته ولی هنوز می مــــانم من

در خلوت جاده باز می خوانم من

می خوانم و شب هنوز خسته ٬نومید

یک عمر گذشت ٬ بی تفاوت خنــدید

او رفــت و تمام خاطـــــراتم را برد

در موج نگاه من ولی اشک نمرد

او رفته  ولی  نگاه  من  بارانیست

رؤیای (سیاه چشم) زن بارانیست